آیه 24 سوره انفال
<<23 | آیه 24 سوره انفال | 25>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست (یعنی ایمان) دعوت کنند اجابت کنید و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حایل میشود (و از اسرار درونی همه آگاه است) و همه به سوی او محشور خواهید شد.
ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] می بخشد، دعوت می کنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مىبخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مىگردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه زندگيتان مىبخشد دعوتشان را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است و همه به پيشگاه او گرد آورده شويد.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری میشوید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
استجيبوا: اجابت و استجابت ، هر دو به معنى قبول و اطاعت است.
يحييكم: حى: زنده. احياء: زنده كردن. منظور از آن در آيه ، حيات ايمانى است.
يحول: حول: تغير و انفصال. «يحول»: فاصله قرار مىدهد و حائل ايجاد مىكند.
تحشرون: حشر: جمع كردن .«تحشرون»: جمع كرده مىشويد.
نزول
محمد بن یعقوب كلینى بعد از هشت واسطه از ابوالربیع الشامى روایت كند كه گفته است از امام صادق علیهالسلام درباره این آیة سؤال كردم، فرمود: درباره ولایت امام على علیهالسلام نازل شده است.
از امام محمدباقر علیهالسلام نیز روایت و نقل گردیده كه این آیه درباره ولایت على بن ابىطالب نازل گردیده است چنان كه ابوالجارود نیز آن را از امام پنجم روایت و نقل نموده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه خدا و رسول شما را به چيزى كه حياتبخش شماست دعوت مىكنند، بپذيريد و بدانيد خداوند، ميان انسان و دل او حايل مىشود و به سوى او محشور مىشويد.
نکته ها
حيات، اقسام مختلفى دارد:
1. حيات گياهى. «أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» «1» خداوند زمين را زنده مىكند.
2. حيات حيوانى. «لَمُحْيِ الْمَوْتى» «2» خداوند مردگان را زنده مىكند.
3. حيات فكرى. «مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» «3» آن كه مرده بود و زندهاش كرديم.
4. حيات ابدى. «قَدَّمْتُ لِحَياتِي» «4» كاش براى زندگيم چيزى از پيش فرستاده بودم.
مقصود از حياتى كه با دعوت انبيا فراهم مىآيد، حيات حيوانى نيست، چون بدون دعوت انبيا نيز اين نوع حيات وجود دارد، بلكه مقصود حيات فكرى، عقلى ومعنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالاخره حيات و زندگى در تمام زمينهها مىباشد. البتّه ممكن است مراد از دعوت به حيات در اينجا (به دليل آن كه آيه در كنار آيات جنگ بدر آمده است)، دعوت به جهاد باشد.
حيات انسان، در ايمان و عمل صالح است و خداوند و انبيا هم مردم را به همان دعوت كردهاند. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» اطاعت از فرامين آنان رمز رسيدن به زندگى پاك و طيّب است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» «5» و طبق روايات شيعه وسنّى، يكى از مصاديق حيات طيّبه، پذيرش
«1». حديد، 17.
«2». فصّلت، 39.
«3». انعام، 122.
«4». فجر، 24.
«5». نحل، 97.
جلد 3 - صفحه 295
نداى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در مسألهى ولايت علىّبن أبىطالب عليهما السلام و اهلبيت اوست. «1»
حايل و فاصله شدن خدا ميان انسان و قلبش، نشاندهندهى حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطهى او بر تمام موجودات است و اينكه قدرت و توفيق از اوست. از رگ گردن به ما نزديكتر است، فعاليّت عقل و روح نيز به دست اوست و اگر لطف او نبود، هرگز انسان به حقّانيّت حقّ و بطلان باطل پى نمىبرد.
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه يكى از مصاديق حايل شددن خدا بين انسان و دل او، مسألهى محو و اثبات است؛ محو كفر و اثبات ايمان، محو غفلت و شك و تثبيت تذكّر و يقين. «2» در جاى ديگر فرمودند: «خداوند نمىگذارد انسان، باطل را حقّ ببيند». «3» همچنين فرمودند: «گاهى انسان با گوش، چشم، زبان و دست خود به چيزى علاقه دارد، ولى اگر آن را انجام دهد، قلبش با آن همراه نيست و مىداند آنچه ميل به آن داشته حقّ نيست». «4» و ممكن است حائل شدن، كنايه از مرگ باشد.
پیام ها
1- شرط ايمان واقعى، اجابت كردن دعوت خدا و رسول است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»
2- دعوت خدا و رسول، داراى حقيقت و هويّتى واحد دارد. «دَعاكُمْ» و نفرمود:
«دعواكم»
3- حركت در مسير خدا و انبيا، حيات واقعى است و كناره گيرى از آن، مرگ انسانيّت است. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» 4- تمام دستورات دينى و فرامين انبيا، حتّى فرمان جنگ و جهاد، مايهى حيات فرد و جامعه مىباشد. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ»
5- كسى كه به حضور و احاطه خداوند ايمان داشته باشد، از دعوت پيامبران
«1». تفسير فرقان.
«2». تفسير فرقان.
«3». بحار، ج 5، ص 205.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 296
سرپيچى نمىكند. اسْتَجِيبُوا ... يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
6- تا فرصت داريم، حقّ را بپذيريم. (بنابراين كه حائل شدن خدا بين انسان و قلبش، كنايه از مرگ باشد). اسْتَجِيبُوا ... يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
7- نه مؤمن مغرور شود ونه از كافر مأيوس گرديد، چون دلها به دست خداست و او مقلّب القلوب است. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
8- هر فكر و انديشهاى كه بر دل انسان بگذرد، خداوند بدان آگاه است. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
9- خداوند از هر چيزى به انسان نزديكتر است، حتّى از قلب او به خودش.
«يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
10- همهى ما خواسته يا ناخواسته در قيامت محشور خواهيم شد، پس به رسولان الهى پاسخ مثبت دهيم. اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ... إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
بعد از آن خطاب به مؤمنين مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ: اجابت كنيد مر خداى تعالى و پيغمبر را به طاعت و انقياد اوامر و نواهى، إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ: چون دعوت كند شما را به چيزى كه زنده نمايد شما را.
مفسرين را در اين محيى اقوالى است:
1- مراد جهاد و شهادت است، شهدا زنده مىباشند در نزد خدا.
3- مراد حق، و نزد جبائى مراد اعزاز دين است.
4- مراد قرآن و شرايع، زيرا جهل موت، و علم حيات، و قرآن سبب حيات به علم و در آن نجات از مهالك است.
5- مراد جنت، چه در آن حيات دائم و نعيم ابدى است.
6- در كافى: عن ابى الرّبيع الشّامىّ قال سئلت ابا عبد اللّه عليه السّلام
«1» سوره عنكبوت، آيه 40.
جلد 4 صفحه 319
عن قول اللّه عزّ و جلّ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ، قال: نزلت فى ولاية علىّ عليه السّلام. «1» و از طريق عامّه: ما نقله ابن مردويه عن رجاله مرفوعا الى الامام محمّد بن علىّ الباقر عليه السّلام انّه قال قوله تعالى: استجيبوا للّه و للرّسول نزلت فى ولاية علىّ بن ابى طالب عليه السّلام. «2» معنى هر دو حديث آنكه: از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام سؤال كردند از آيه شريفه. مىفرمايد: نازل شده در ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ: و بدانيد بتحقيق خداى تعالى حائل شود بين مرد و قلبش از اينكه بداند باطل حق است. مؤيد اين معنى روايت تفسير برهان هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام در فرمايش خداى تعالى: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، فرمود: يحول بينه و بين ان يعلم انّ الباطل حقّ. «3» وجوه ديگر مفسرين بيان نموده:
1- صاحب انوار گفته: اين تمثيل است مر غايت قرب حق را به بنده كقوله: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ. «4» و تنبيه بر آنكه حق سبحانه مطلع است بر مكنونات دلها، و حال آنكه صاحب او از آن غافل است.
2- تفسير أبو الفتوح رازى رحمه اللّه: خداى تعالى منع كند ميان مرد و قلبش به مرگ يا جنون و زوال عقل، پس منتفع نشود به قلب خود كه به آن تدارك ما فات نمايد. و آيه تحريص باشد به توبه و مبادرت به آن، قبل از اين حالت.
3- حق تعالى قادر است كه مانع شود ميان قلب و افعال صادره از آن از اعتقادات و ارادات و كراهات، و معنى آنكه: افعال و جوارح شما طايع احوال قلوب، و اگر من خواهم، حايل شوم ميان آن و شما.
«1» روضه كافى، صفحه 248، حديث 349.
«2» غاية المرام، فصل دوّم، باب 187، تفسير برهان، جلد دوّم، صفحه 71، حديث 3.
«3» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 71، حديث 9.
«4» سوره ق، آيه 16.
جلد 4 صفحه 320
4- منع فرمايم ميان بنده و دواعى او از آنچه دعوت كند او را به كفر و قبايح به امر و نهى و وعد و وعيد و خلافى نيست كه تكليف حائل است و مانع ميان بنده و افعالى كه بخواهد بجا آورد، و مكلف حق تعالى باشد، پس حايل او سبحانه است ميان بنده و دواعى قبايح، و اين حيلوله منع و وعظ باشد، نه قهر و جبر، و به ترغيب و ترهيب است نه الجا و اضطرار.
5- فى المجمع و العياشى عن الصّادق عليه السّلام معناه: ان لا يستيقن القلب انّ الحقّ باطل ابدا و لا يستيقن القلب انّ الباطل حقّ ابدا. «1» در مجمع و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است معنى آيه شريفه: يقين پيدا نكند قلب ابدا اينكه حق باطل باشد، و متيقّن نگردد قلب اصلا اينكه باطل حق باشد.
6- خداى تعالى منع فرمايد ميان قلب مؤمن و ارتداد كفر، به ادله و حجج و الطاف، و آنچه او را مقرب نمايد و اين وجه مخصوص است به دليل و برهان، نه قهر حضرت سبحان.
وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ: و بتحقيق شأن چنين است كه به ثواب و عقاب حق محشور خواهيد شد و مجازات اعمال مىبينيد؛ ان خيرا فخير و ان شرّا فشرّ، فتأمّل.
تبصره: آيه شريفه دلالت ندارد بر مذهب جبر به وجوهى:
1- آنكه اگر خداى تعالى حائل شود بين كافر و ايمان، پس عاجز، و امر عاجز سفه، و ذات احديت از آن منزه باشد. و ايضا اگر چنين امرى جايز بودى، هر آينه بايد جايز باشد تكليف ما لا يطاق، و حال آنكه فرموده: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها.
2- آنكه حق تعالى امر فرموده به اجابت دعوت خود و رسول، و اين كلام در معرض ذكر و تحذير است از ترك اجابت، و اگر نعوذ باللّه خدا حائل ميان ايمان و كافر گردد، البته اين عذر قوى باشد در عدم اجابت، و اساس عقاب ظلم خواهد بود؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا.
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 534- تفسير عيّاشى، جلد 2، صفحه 53، حديث 39.
جلد 4 صفحه 321
3- حضرت الهى قرآن را نازل فرمود تا حجت پيغمبر باشد بر كفار نه بالعكس، و الّا كفار هر آينه اعتراض كنند چون ما را منع از ايمان نمود، پس چگونه امر به آن نمايد.
4- مانعيت حق از ايمان كفره، موجب شود لغويت تكليف و بعثت انبياء را، و صدور لغو از ذات حكيم على الاطلاق محال باشد. بنابراين كافر خود بسوء اختيار حيلوله نموده ميان قلب و ايمان به كفر، و مخالفت، و مؤيد اينست روايت تفسير برهان- فرمود حضرت صادق عليه السّلام: انّ اللّه تبارك و تعالى ينقل العبد من الشّقاء الى السّعادة و لا ينقله من السّعادة الى الشّقاوة. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «24»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد اجابت كنيد مر خدا و رسول را وقتى كه بخواند شما را براى چيزيكه زنده كند شما را و بدانيد كه خدا حائل ميشود ميان مرد و دل او و آنكه امر آنستكه بسوى او محشور ميشويد.
تفسير
دعوت پيغمبر (ص) دعوت خدا و اجابت او اجابت حق است و دعوت خدا و رسول خلق را براى حيات ابدى آنها است خواه مراد جهاد باشد كه اگر بكشند از حيات دنيا و آخرت بهرهمند خواهند بود و اگر كشته شوند بزندگانى اخروى و روزى الهى فائز ميشوند چنانچه ظاهر است و خواه بهشت باشد چنانچه قمى ره فرموده و خواه ايمان و قرآن و علم دين و حق و نجات باشد كه هر يك را گفتهاند و خواه ولايت على (ع) باشد چنانچه در كافى از صادقين عليهما السلام نقل نموده همه حق و صحيح است و خداوند حائل و فاصل ميشود بين شخص و ميل قلبى او و نمىگذارد اراده و عزم خود را انجام دهد چنانچه از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده است كه شناختم خداى را بفسخ عزيمت ها و نقض همتها و در اوائل سوره بيان شد كه اصحاب عازم بودند كه بروند قافله قريش را غارت كنند خداوند مانع شد و خواهى نخواهى بجنگ بدر اقدام نمودند و بفيض اكمل
جلد 2 صفحه 522
رسيدند و قمّى ره فرموده خدا حائل ميشود بين مرد و بين چيزيكه اراده دارد و عيّاشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حائل ميشود بين او و بين آنكه بداند باطل حق است و نيز از آن حضرت نقل نموده كه مراد آنستكه يقين نميكند قلب كه حق باطل است و باطل حق است هرگز بنظر حقير ميخواهد بفرمايد قلب آنستكه بحق مطمئن ميشود و بباطل مطمئن نميگردد چون شيطان بمقام قلب راه ندارد و از مقام نفس و عقل تجاوز نمىكند و قلب مقام رحمن است پس او حائل ميشود ميان مرد و قلبش و مقلّب القلوب و اقرب من حبل الوريد است بايد مردم به اين مقام برسند و با او محشور شوند و بمجازات اعمال خودشان از خير و شر برسند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا استَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحيِيكُم وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرُونَ «24»
اي كساني که ايمان آورديد خود را مهيّا كنيد براي اجابت از براي خدا و براي رسول زماني که شما را دعوت فرمايد از براي آنچه که شما را زنده ميكند و بدانيد محققا خداوند حائل ميشود بين مرد و قلب او و محقق است که شما بسوي او محشور خواهيد شد.
از براي حيات اطلاقات بسيار هست بر ذات اقدس ربوبي هُوَ الحَيُّ القَيُّومُ بر جمادات و نباتات و حيوانات حيات جمادي، نباتي، حيواني. بر انسان حيات انساني، بر مؤمن حيات ايماني، بر ملائكه حيات ملكوتي و حكماء گفتند (الاسماء موضوعة للمعاني العامة) و معناي جامع جميع اطلاقات منشأيت آثار است لذا گفتند صفت حيات در ذات ربوبي برگشت بعلم و قدرت است چنانچه برگشت جميع صفات كماليه ذاتيه باين دو صفت است.
و تحقيق اينست که حيات از صفات ذاتيه حقيقيه است و علم و قدرت از صفات ذات اضافه است و جميع صفات كماليه مفاهيم منتزع از ذات است که صرف الوجود باشد و اينها هر كدام مرتبه از مراتب وجود است که وجود واجب اعلي مراتب وجود غير متناهي ازلا و ابدا داراي جميع مراتب وجود است.
جلد 8 - صفحه 99
باري برگرديم بشرح و تفسير آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا گروندگان بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و تصديق كنندگان آن سرور استَجِيبُوا طلب اجابت و قبولي دعوت است لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ لام اختصاص است که فقط بايد اجابت دعوت خدا و رسول نمود و اما دعات باطله را نبايد اجابت كرد زيرا از طرف شيطان است لذا گفتند
(من اصغي الي ناطق فقد عبده فان کان من اللّه فقد عبد اللّه و ان کان من الشيطان فقد عبد الشيطان)
إِذا دَعاكُم داعي حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است و دعوتش از جانب خدا است لِما يُحيِيكُم و وجه اختصاص خطاب بمؤمنين براي اينکه است که افاضه وجود قابليت محل لازم دارد و كفار بر فرض داراي جميع اخلاق حميده و اعمال صالحه باشند چون ايمان شرط صحت كليه آنها است براي آنها نفعي ندارد و لو گفتيم که آنها همين نحوي که مكلف باصول هستند مكلف بفروع هم هستند لكن تا ايمان نياورند و شرط صحت اعمال را تحصيل نكنند عمل صحيح نميشود نظير اينكه بعد از دخول وقت نماز واجب ميشود و بر تركش عقاب هست و لكن تا تحصيل طهارت نكند از او صحيح نيست و اينکه اجابت دعوت نبي باعث حيات ابدي براي جميع اعضاء انساني ميشود چه اعضاء ظاهريه مثل چشم و گوش و ساير جوارح و چه باطنيه مثل عقل و نفس و ساير قواي باطنيه و چه معنويه حقيقيه مثل معارف الهيه و مراتب علميه و عمليه و كمالات نفسانيه و صفات ربوبيه که گفتند
(تخلقوا باخلاق اللّه)
وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِهِ تعجيل كنيد در اجابت دعوت (خير الخير ما کان عاجله) چه بسا انسان همين نحوي که آمال و آرزوهايي در دنيا دارد
(و الموت يأتي بغتة)
و بگور ميبرد و مسامحه در اعمال و اخلاق و علم و معرفت و تسويف در آنها باعث فوت آنها ميشود و نائل نميشود از فرمايشات منسوبه بحضرت مجتبي عليه السّلام است بجناده
(كن لدنياك كانّك تعيش ابدا و كن لآخرتك
جلد 8 - صفحه 100
كانّك تموت غدا)
مسامحه در امور دنيويه و تأخير در انجام آنها محبوب و تعجيل در امور اخرويه و انجام آنها مطلوب است.
وَ أَنَّهُ إِلَيهِ تُحشَرُونَ محققا بازگشت همه بسوي او است و از كليه اعمال و افعال شما سؤال خواهد شد وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ صافات آيه 24، و سؤالات بسيار است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- دعوت به سوی حیات و زندگی: در تعقیب آیات گذشته که مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسلیم دعوت میکرد در اینجا همان هدف از راه دیگری دنبال میشود.
نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی میخواند که شما را زنده میکند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ).
ج2، ص143
آیه فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی در تمام زمینههاست و مردم عصر جاهلیت تنها از حیات مادی و حیوانی برخوردار بودند.
سپس میگوید: «و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل میشود، و این که همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد، در عین این که با موجودات این جهان یکی نیست از آنها جدا و بیگانه هم نمیباشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیّت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین دلیل انسان نه چیزی را میتواند از او مکتوم دارد و نه کاری را بیتوفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روی آورد و از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز و محیط به تمام وجود انسان است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.
آرشیو عکس و تصویر
طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام - سایر عکس نوشته های این موسسه)